بی نایی

ساخت وبلاگ
جهان از نوشته هایش رنجور است و او برای نا نوشته هایش از جهان. او از خوانده ها دلگیر است و نا خوانده ها از او. از دیده ها آنقدر سیر است که نا دیده ها را نا دیده رها کند. چیزی این میانه لنگ می زند. هیچ طرف جایی ندارد. میوه ای زشت و پلاسیده که هم وزن با یکی از وزنه هاست، نه خورده می شود و نه وزنه. زندگی مثل صندلی بازیست، یک نفر هیچ وقت جایی برای نشستن ندارد. یک نفر هیچ وقت جایی برای نشستن نداشته است. ایستاده است، اینجا جاییست برای... جایی بالاتر از افق دید سایر انسان ها، جایی برای بیشتر دیدن و کمتر دیده شدن. جایی برای سکوت کردن در میان همهمه ی هماره ی هم میهن هایی ناهمگون. و آنقدر مغرور، و آنقدر مغرور که جای هیچ مرده ای را نگیرد. اینجا جاییست برای مردن، برای ایستاده مردن. برای کشتن باور هایی که زمانی ارزشمند بود برای خاک کردن اهدافی که... بیهوده بود، بوسه بود؛ بوسه هایی بیهوده بود. حالا همه چیز را بهتر می بیند و همه چیز بدتر است وقتی بهتر دیده شود. بی نایی...ادامه مطلب
ما را در سایت بی نایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4cocaine8 بازدید : 82 تاريخ : سه شنبه 6 ارديبهشت 1401 ساعت: 8:32

We were tought to live in fear to obey the rules. But no rule can limit invesiblity.

Who am I? I'm a bad man but a good actor. Do you want me to be who you want me to?

بی نایی...
ما را در سایت بی نایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4cocaine8 بازدید : 137 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 8:02

25th of November: location/ dizzy land 26th of november: Waing/ remember the memento 27th of november: note/ there ain't no cure بی نایی...ادامه مطلب
ما را در سایت بی نایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4cocaine8 بازدید : 158 تاريخ : يکشنبه 12 دی 1395 ساعت: 6:42

هر روز در شهر من یک نفر می میرد. یک نفر که سفید پوش نیست یا نمی شود. یک نفر که برایش سیاه پوش نمی شویم و عزا نمی گیریم. از گرسنگی مرده یا پر خوری. به ماشین زده یا با ماشین. یا بی ماشین، ماشین به او زده است. یا شاید در نورِ رایگانِ مهتاب در تاریکی‌ِ نورِ فکرِ آدمی بر بامِ خانه ی خویش خود را به دار آویخته. هر شب در شهر من یک نفر می میرد. آن جا که ستارگان شمع می شوند تا از تنهایی موی بر تنِ سرد سیخ نکند. آن وقت که جیر جیرک ها همنوازی می کنند و گربه ای سیخ کرده دمش را، و تنها صوتِ بی نظم، گام های ماست. چندی می نشینیم و می خندیم تا کماکان نظم برهم زنندگان هستی باشیم. حس بی نایی...ادامه مطلب
ما را در سایت بی نایی دنبال می کنید

برچسب : الله الصمد,الله الصمد معنى,الله الصمد تفسير ابن كثير,الله الصمد معناه,الله الصمد تفسير الميزان,الله الصمد ولا الضالين,الله الصمد یعنی چه,الله الصمد تجويد,الله الصمد 7000 مرة,الله الصمد غلبت الروم, نویسنده : 4cocaine8 بازدید : 156 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 1:58

به ادبیات دیگری نوشتنت باید. و من جز این به هیچ خبره نیستم. این واژه ها با تمام قدرتشان تاب بزرگی تورا ندارند. این آدم با تمام ادعای نویسندگی اش در وصف تو ناتوانی را با تمام وجود حس میکند. و در میماند در چیزی مِی مانند، در مِی مانَد، درمانده ای دردمند که در مِی مانَد و هیچم سیر نیست. دائم الخمری که همیشه خمار است. من رهایت نخواهم کرد حتی اگر رهایم کنی حتی اگر این کوچک شمارنده ترین جمله ای باشد که تا به حال گفته ام یا نوشته ام، یا نوشته ام که گفته باشم که نگویی نگفت، یا گفت و ننوشت! من با تو بزرگ خواهم شد و بزرگ خواهم کرد. بزرگ خواه هم شاید... هستم ولی بزرگ‌ خو بی نایی...ادامه مطلب
ما را در سایت بی نایی دنبال می کنید

برچسب : افيون افغانستان,افيون افغاني, نویسنده : 4cocaine8 بازدید : 112 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 1:58

اگردرست بیستو یک سال پیش همین هنگام یک انسان کمتر به دنیا آمده بود این متن امروز نوشته نمیشد. یک مرد امروز از پشت پنجره به آسمان نگاه نمیکرد و غم آلوده ترین روز زندگی را به تنهایی پیش نمی برد. با نگاهی به سپیدترین ابر، سیاه ترین چشم را به خاطر نمی اورد و باران نمیشد.  من همان کودک منزوی ام که تمام سالروز هایش را گریه کرده است. کمی ریش دارم قدری بلندترم و چندی سنگین تر ولی هنوز نگاهم بارانیست لبانم دره زبانم گنگ و فکرم طوفان. جهان تو بدون من اکسیژن بیشتری داشت و مثلا کربن مونوکسایدی کمتر.  هیچ خشتی نبود که بی من ساخته نشود جز متن هایم. هیچ سنگی نبود که بی م بی نایی...ادامه مطلب
ما را در سایت بی نایی دنبال می کنید

برچسب : بدون تو جهان من شکوه عشقو کم داره, نویسنده : 4cocaine8 بازدید : 285 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 1:58

زمزمه ای بی پایان در سرم تکرار میشود، 'کاش می رفتم'. کاش در شهر حیوان ها نقش آدمیزاد را بازی نمیکردم.

و من انسانی که باید نفهم ترین موجود شناخته شده ی جهان هستی را قانع کند. شناخته شده؟! بعدی حتی نا شناخته است. میدانم که همیشه می تواند از این بدتر هم بشود اما مگر از این خوب تر نمیشد؟!

(انسان هارا باید کرد، باید کشت، باید خورد. وقتی 'آدم' از بهشت رانده می شود خیلی خرید که خیال بازگشت دارید.)

بی نایی...
ما را در سایت بی نایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4cocaine8 بازدید : 250 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 1:58

سنی که هرگز فراموشمان نمیشود با تمام آلزایمری که داریم. در هرگام صدای خرد شدن استخوان هایمان حتی به گوش های ناشنوایمان هم می رسد. وقتی که آخرین روزنه های امید در جلوی چشمانمان رنگ می بازد. وقتی که مرگ دست از گریبانمان بر نمیدارد. و از فردا مردان و زنانی پیدا خواهند شد که برای بالا رفتن، روی جنازه های ما پا میگذارند و تو باور خواهی کرد که این ها برای بازستانی حقوق پایمال شده ی ما برخاسته اند. ادامه مطلب بی نایی...ادامه مطلب
ما را در سایت بی نایی دنبال می کنید

برچسب : هشتاد و هشتمین دوره جوایز اسکار,هشتاد و هشت روز تا قندهار,هشتاد و هشتیا,هشتاد و هشت,سوره هشتاد و هشتم,سوره هشتاد و هشتم قران,رستوران هشتاد و هشت,فیلم هشتاد و هشت دقیقه,سوره هشتاد و هشت,سران فتنه هشتاد و هستند, نویسنده : 4cocaine8 بازدید : 140 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 1:58

((من برای هیچکس مهم نیستم و این اصلا مهم نیست.)) دروغ می گفت، برای خودش مهم بود. اگر نبود به زبان نمی آورد. ((مهم اینه که هیچکس برای من مهم نیست.)) دروغ میگفت، هنوز به او فکر میکرد. تک تک واژه هایش یادآور عطر تن او بود. بازدمش سرد و بی روح بود، انگار که خود را پیش از مرگ، میرانده باشد ولی... ((مهم نیست که نیست، مهم است که هستم.)) نبود، اصلا اینجا نبود. فکرش درگیر فکر کردن به او* بود. به او* که نبود و می گفت نبودنش مهم نیست. ((این بار که آمد به او کم محلی می کنم، حق ندارد از اخلاق من سو‌ء استفاده کند.))  راست هم میگفت هیچکس حق ندارد اینگونه با آدم رفتار کند.اما این کم محل بی نایی...ادامه مطلب
ما را در سایت بی نایی دنبال می کنید

برچسب : هیچکدام ما مهم نیستیم دیگر, نویسنده : 4cocaine8 بازدید : 120 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 1:58

ساعت چند است؟! سکته می کنم یک بار بالاخره. با من اسیر واژگان میشوی؛ اسیر، اثیر. در متن خبری از لکنت زبان و ذهن کند نیست. آنقدر کش دار بنویس این چند خط آخر را تا آرامش چتری به وسعت فکرمان بگستراند. من کوته فکرم؟! به چتر من نگاه کن، نه به چترِ چترِ من نگاه کن. یک چتر رویایی یک 'سقف رویایی'. رویاپردازی نکن،(( سقفمون افسوس و افسوس تن ابر آسمونه/ یه افق یه بی نهایت کمترین فاصلمونه)). این چند خط را به اندازه ی چند بیتی از خیام دوستدارم ولی چند خط آخرم نیست و بار آخرم نیست که دست بر صورتش میکشم. قصه ی اولویت ها برای من به اغراق وارون چیزی شبیه سی نوحه است و امروز حال گر بی نایی...ادامه مطلب
ما را در سایت بی نایی دنبال می کنید

برچسب : یکی از آثار تاریخی استان تهران,یکی از بناهای تاریخی ایران,یکی از آثار تاریخی ایران,یکی از اثار تاریخی تهران,یکی از اثار تاریخی اصفهان,یکی از اثار تاریخی استان مازندران,یکی از آثار تاریخی دوره اشکانی,فال تاروت یکی,یکی از آثار تاریخی خوزستان,یکی از اثار تاریخی استان خوزستان, نویسنده : 4cocaine8 بازدید : 237 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 1:58